آرتمیس نخستین بانویی که در تاریخ دریانوردی در جایگاه فرمانده دریایی _در سال ۴۸۴ پیش از میلاد با فرمان بسیچ دریایی برای شرکت در جنگ با یونانیان از که سوی خشایار شا هخامنشی ابراز گشته بود_جای گر فت. آرتمیس فرماندار سرزمین کاربه با پنج فروند کشتی جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست در این نبرد ایران توانست بر آتن چیره شود و آن را بخشی از گستره ی خویش کند. در این نبرد نیروی زمینی ایران ۸۰۰ هزار پیاده و ۸۰ هزار سواره تشکیل شده بود. نیروی دریایی ایران دارای ۱۲۰۰ کشتی جنگی و ۳۰۰ کشتی ترابری بود.
آرتمیس در سال ۴۸۰ پیش از میلاد در جنگ سالامین که میان نیروی دریایی ایران و یونان در گرفت باشنده (حاضر) بود و دلاوریهای بسیاری از خود نشان داد. او همیشه مورد ستایش دوست و حتی دشمن بود. او در نبرد سالامین در دشوارترین زمانهای جنگ با دلیری و بی باکی کم مانندی توانست بخشی ازنیروی دریایی ایران را از نابودی رهایی دهد به همین دلیل بود که او به افتخار دریافت فرمان دریا سالاری از سوی خشایار شا رسید. او به خشایار شاه پیشنهاد ازدواج داد که شهریار ایران زمین به شوندهایی (دلایلی) این پیوند را نپذیرفت.
در دهه چهل خورشیدی یک ناو شکن با نام آرتمیس پاسداری از شاخاب (خلیج) پارس را برعهده گرفت.
آرتمیس یا آرتمیز در چم(معنی) راست گفتار بزرگ فرمانده بزرگ نیروی دریایی خشایارشا در جنگ یونانیان بود که با خردمندی و کارآمدی بی همتای وی نیروی دریایی و رزمناوهای تریوم و سدها (صدها) ناو نبرد و ناو ناوچه را رهبری کرد و با فرماندهی درست و بایسته خویش سپاه یونان را در هم شکست. این زن فرمانده از رایزنان جنگی خشایارشا نیز بود.ارتمیس چهره ای شگفت انگیز در تاریخ ایران باستان است و شاید گزافه نگفته باشیم در تاریخ سر تا سر جهان میباشد ..او نخستین بانویی است که در جایگاه فرماندهی نیرومند ترین نیروی دریایی جهان و هموند (عضو) شورای عالی دفاعی و وزارت جنگ و وزارت دفاع هخامنشیان و همچنین فرماندهی سپاه باختری (غربی) ایران جای گرفته در کاریه انجام خویشکاری (وظیفه) میکرد . این بانو در سال 480 پیش از میلاد با پنج رزمناو سنگین تریوم و هشت هزار سپاهی پیاده برگرفته از هشت هنگ و دو گردان ششسد تنه (نفره) از نیروهای زبده گارد جاویدان که توسط خشاریارشاه برای پاسداری از بانو ارتمیس گسیل شده بودند در جنگ سالامیس باشندگی (شرکت) نمود.
وی را از سویی یونانی میدانیم و از سویی خشن ترین دشمن یونانیان! و از سویی دلاور ترین فرمانده ایرانی که همراه با اینکه یونانیان را شکست گرانی داد، نیروی دریایی فنیقیه را که از نبرد فرار میکردند و در خطوط دفاعی ایران شکافی درون کرده بودند را دنبال نمود و همراه با زیر آب نمودن ناوگان فنیقی ناوگان یونانی را که در شکاف نفوذ کرده بود و خواستار تازش از پشت به ناوگان ایران را داشت شکست بسیار ارزنده و سختی داد. با این همه هنوز چهره این بانو پر رمزو راز مانده است. هرچند که پس از شناخت فرمانروایی هخامنشیان و چگونگی اداره ارتش و ساتراپیهای ان این پرسش ها خود بخود از میان می روند .ایران در دوران هخامنشی گستره ای فراوان یافته بود و یکی از ساتراپهای (ایالتهای) ارزشمند در مرز با یونان کاریه به مرکزیت هالیکار ناسوس بود این ساتراپ شاهانش خود را ایرانی میدانستند و هرگز زیر بار یونان نرفتند ولی مردمان شهر بیشتر بازرگانان و کشاورزان کوچیده (مهاجر) یونانی بودند .
نامداری ارتمیس در همه دوران ها دنباله داشت و اط این روی در دوره ساسانی و اسلامی نام بسیاری از دختران دربار هرچند فرمانروایان سلجوقی ارتمیس بود و شاهان میهن دوست همچون ملکشاه سلجوقی جلال الدین خوارزم و شاه عباس او را بسیار دوست می داشتند. و پیش از اسلام نیز که گفتنش نیاز نیست که چه بسا نام بسیاری از دختران ایرانی ارتمیس بود .ملکه ارتمیس در سال 480 پیش از میلاد با سیسد فرمانده و ناوران مشهور ایرانی در نبرد سالامیس و ترموپیل باشنده بود و چون تنها زن فرمانده ارتش ایران در گستره ی جنگ بود و ایرانیان بیننده ی دلاوری بانوی زیبای ارتش خویش بودند به جوش و خروش درامده و دلیرانه میجنگیدند تا مبادا به بانو زیان و زخم رسد. به ویژه دو گردان پاسدارنده ی جان بانو که از سپاه جاویدان بودند انچنان دلاوری کردندکه ملکه نیز شگفت زده گشته بود. و این دلاوری شوند دوست داشتنی بودن وی تا زمان امروز نیز گشته است.
شوربختانه بیشتر آگاهی های ما از وی از هرودوت است؛ مردی از خاندان کوچندگان (مهاجرین) که دشمن نخست خاندان لیگدامیش خاندان بانو ارتمیس بود و از برای آنکه دوست دار ایرانیان نبود و با آنها دشمنی می ورزید به دست همین خاندان به یونان فرستاده (تبعید...) شد. هر چند هرودوت اندیشه ضد ایرانی داشت و گاهی سخنانش بر ضد بانو است اما وی نیز نتوانسته سخنان نیشداری بر بانوی ببندد و در جایی از زیبای و دلاوری بانو سخن گفته و گاهی نیز با سخنان نیش دار او را بدنام کرده.
ارتمیس افزون بر دلیری و زیبایی دارای دانش بسیار در زمینه ی جنگ بود. به ویژه در زمینه نبرد ناوگانهای جنگی و به باور تیمستوکل زمامدار اتنی دشمن ایران (در هنگام لشکر کشی خشایار شاه)؛ ارتمیس یکی از برجسته ترین دریا سالاران جهان بوده که دشمن دیرینه یونانیان بوده و به اندازه ای که یونانیان از وی میترسیدند از دیگر فرماندهان ایرانی نمیترسیدند!
برچسبها:
اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جزو امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند .
جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد .
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست.
البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده بودن این مقدار زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .
مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم .
چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود .
و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما .
به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود .
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست .
چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.
کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ، به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی .
- توجه کنید : همان کانالی که بعد از دو هزار و دویست سال ، بعنوان کانال سوئز توسط اروپایی ها ساخته شد .
و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند .
ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران.
هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ،
اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم ، پس مردم و خود تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند،
اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.
زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.
هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قاعده این است که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود .
در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .
عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت ، برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت .
ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .
بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضرند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .
برچسبها:

هشت سال بعد از نمایش فیلم جنجالی «300» ساخته «زاک اسنایدر» درباره نبرد ترموپیل بین ایران و یونان، که حاوی رویدادهای تاریخی کاملا تحریف شده بود و تصویری غیرانسانی از پادشاه هخامنشی و سپاه ایران به نمایش گذاشته بود، اینک هالیوود، قسمت دوم این فیلم را با نام «سیصد: ظهور یک امپراتوری»، به صورت سه بعدی روانه سینماهای جهان کرده است که نه تنها با انتقادات فراوان ایرانیان همراه بوده است بلکه بسیاری از تاریخدانان و منتقدین سینمایی غرب نیز از میزان تحریفات تاریخی این فیلم شگفتزده شدهاند.
«300: ظهور یک امپراتوری»، همانند قسمت قبلی آن یک فانتزی و حماسی جنگی است که هالیوود بر اساس کتاب مصور منتشر نشدهای با عنوان «خشایارشا» نوشته «فرانک میلر» (نویسنده قسمت اول فیلم 300) ساخته است و درباره جنگ های دریایی معروف آرتمیسیوم و سالامیس است که بعد از پیروزی سپاه ایران در ترموپیل و فتح آتن، بین سپاه خشایارشا به فرماندهی آرتمیس و سپاه یونان به فرماندهی تمیستوکل درگرفت.
این فیلم، ابتدا «300: نبرد آرتمیسیوم» نام داشت اما در سپتامبر 2012 به «300: ظهور یک امپراتوری» تغییر نام داد و «زک اسنایدر» که فیلم «300» کارگردانی کرده بود، در این فیلم به عنوان تهیه کننده و نویسنده فیلمنامه همکاری کرده و« نوام مورو»کارگردانی قسمت دوم آن را به عهده داشته است.
اما مهمترین نکته در اینجا این است که این فیلم مانند قسمت اول حاوی تحریف ها و جعلهای آشکار تاریخی است.
مهم ترین دروغ تاریخی این فیلم مربوط به جنگ ماراتن و کشته شدن داریوش بزرگ در این جنگ با تیری اعجاب انگیز (به تعبیر پروفسور پل راتلج) است که از کمان تمیستوکل رها می شود. به اعتقاد پل راتلج، استاد دانشگاه کمبریج داریوش بزرگ و پسرش خشایارشاه اصلا در این جنگ شرکت نداشته اند بلکه فرمانده سپاه ایران در این جنگ، داتیس (وارتافرن)، برادرزاده داریوش بزرگ بوده است.
مهم ترین دروغ تاریخی این فیلم مربوط به جنگ ماراتن و کشته شدن داریوش بزرگ در این جنگ با تیری اعجاب انگیز (به تعبیر پروفسور پل راتلج) است که از کمان تمیستوکل رها می شود. به اعتقاد پل راتلج، استاد دانشگاه کمبریج داریوش بزرگ و پسرش خشایارشاه اصلا در این جنگ شرکت نداشته اند
به علاوه داریوش بزرگ، 4 سال بعد از نبرد ماراتن یعنی در سال 486 قبل از میلاد، در حالی که داشت خود را برای جنگ های دیگری علیه یونان آماده می کرد، درگذشت.
به روایت هرودت، آرتمیس یکم، ملکه کاریا، در شهر هالیکارناس، (که در آن زمان از اسپارتی های امپراتوری هخامنشی بود) به دنیا آمد و پس از مرگ شوهرش بر تخت شاهی نشست. او یکی از فرماندهان نیروی دریایی و از رایزنان جنگی خشایارشا بود و در تاریخ از او به عنوان نخستین زنی که در سمت فرماندهی نیرومندترین نیروی دریایی جهان خدمت می کرد، یاد می شود.
تحریف تاریخی بزرگ دیگر این فیلم در مورد آرتمیس است. آرتمیسی که در این فیلم تصویر شده و «اوا گرین» نقش او را بازی می کند، هیچ شباهتی با چهره این فرمانده زن شجاع در روایت های تاریخی آن ندارد.
تحریف تاریخی دیگر این فیلم، مرگ آرتمیس در نبرد سالامیس به دست تمیستوکل است، در حالی که به روایت هرودت، او از این جنگ، جان سالم به در می برد.

از سوی دیگر خشایارشایی که در این فیلم تصویر شده، با آن شمایل برهنه و زنجیرها و حلقه های دور گردن و آرایش چهره اش، هیچ شباهتی به پادشاه مقتدر بزرگترین امپراتوری جهان در آن عصر ندارد. تغییر ماهیت او به موجودی فراطبیعی(انسان-خدا)، بعد از غسل کردن در درون حوضچهای در یک غار، نیز روایتی کاملا تخیلی و مغایر با تاریخ است.
فیلم «300: ظهور یک امپراتوری» نتوانسته نظر اغلب منتقدان سرشناس سینمایی را جلب کند. بسیاری از آنها شخصیت پردازی ضعیف، بازی های بد و عدم پایبندی به تاریخ را از نقاط ضعف اساسی این فیلم دانستند.
«تاد مک کارتی»، منتقد هالیوود ریپورتر، در نقدی منفی و طعنه آمیز علیه آن نوشت: با این که «جرارد باتلر» بعد از فیلم «300» در 17 فیلم متوسط بازی کرد اما با این حال، غیبت او در این فیلم به شدت حس می شود.
«جیمز روچی» از سایت سینمایی «فیلم دات کام»، صفر امتیاز به فیلم داد و آن را یک جوک سه بعدی دانست.
تام لانگ از «دیترویت نیوز» نیز آن را یک حمام خون و نه چیزی بیشتر خواند. «جیمز براردینلی» نیز از «ریل ویووز» نیز معتقد است فقدان خلاقیت در این فیلم منجر به نارضایتی بنیادی از آن شده است.
اسکات بولس از «یو اس اِی تودِی» نیز در نقد ای فیلم نوشت: برای کسی که در این فیلم دنبال مفهوم فیلمنامه می گردد، «300» مثل اسب ترواست. باورپذیری و معقول بودن را فراموش کنید.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
برچسبها:
برچسبها: